بچه های خدایی |
چقدر دلم برایت تنگ شده آقاجان... مدتهاست آهو وار به دنبالت می گردم و فرار می کنم از این دنیا ... نمی خواهم شکار نفس ام شوم ...نمی خواهم اسیر دنیا شوم ... آقا جان سالهاست که به دنبالت می گردم تا ضمانتم کنی... اما انگار گناه هایم مرا از شما دور کرده و من هنوز در حسرت یک نگاهم... دیشب همه از شما می گفتند و فقط این من بودم که با شرمندگی حرفی برای گفتن نداشتم... دلم برایت تنگ شده . دلم را به ضریح خواهرت دخیل بستم تا خودت این گره جدایی را باز کنی .. می دانم که به دیدن خواهرت می آیی... این را عطر وجودت در حرم فریاد می زند.. حالا خواهرت از قافله جا مانده و این روزها تو می آیی به دیدنش و من حس میکنم وجودت را .. در دلم .. آقای خوبم می دانم که هیچم و هیچ ندارم برای دلبری اما من غبار خاک پای زائران خواهرت را با جان دل به غنیمت می گیرم تا مرا نگاه کنی ... شاید این غبارها مرا به شما برساند... . . .السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا.علیه السلام [ دوشنبه 90/12/15 ] [ 8:28 صبح ] [ اسمان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |